داستان دو شهروند سوئیسی به نام های دانیلا ویدمر و دیوید اوچ که در جولای 2011 توسط طالبان در پاکستان ربوده شدند و پس از 8 ماه اسارت موفق به فرار دیدنی شدند...
در سال 1960، پسر یک مسافرخانهدار سختکوش که همه او را پسر اسنوتی مینامند، با محدودیتهای تنگ نظرانه شهر خود در تضاد است. اما استعداد او در طراحی به او راهی برای نارضایتی اش می دهد و ...
زمان پول است: در معاملات با فرکانس بالا، سریعترین شبکه داده معامله را انجام می دهد. کامپیوترها با کامپیوترهایی که صرفاً به منطق الگوریتم های خود متعهد هستند معامله می کنند. معاملهگران واقعی مدتهاست که میدان بازی را به رباتهای پولی کارآمدتر واگذار کردهاند و یک بازار مالی غیرقابل کنترل را پشت سر گذاشتهاند که در آن سفتهبازی در مورد بحران امنترین شرط است و سرمایهگذاریها از همه ابعاد واقعی فراتر رفته است. همه چیز از کازینوهای لاس وگاس شروع شد...
"ربکا" دختری 17 ساله از دو سال پیش که برادرش "دنیس" خودکشی کرد احساس ناامیدی و پوچی می کند. دوست او "وینسنت" تنها کسی است که میتواند به او در این دوران سخت کمک کند، اما او یک فرد خارجی است که هیچکس او را نمیپذیرد، به خصوص که او با دنیس از روی پل پرید و زنده ماند. اگرچه والدین ربکا نمی خواهند او با وینسنت وقت بگذراند، اما این دو رابطه ای را آغاز می کنند که در عین حال شفابخش و مخرب است و ...
مدرسه خرگوشها، انتصاب مدیر جدید توسط تخممرغ طلایی جادویی اتفاق میافتد. بعد از انتخاب یک خرگوش شهری به اسم مکس، به عنوان برندهی کاندیدای خرگوشها، ناگهان تخممرغ طلایی به رنگ سیاه درمیآید که نشانه خوبی نیست…
"دکتر مابیوس" و سازمان جنایتکارانه اش در حال اجرای آخرین نقشه خود هستند. آنها قصد دارند دست به سرقت اطلاعاتی بزنند که به او امکان بدست آوردن سود زیادی از معاملات بورس می دهد. اما کمیسر پایس "وان ونک" شروع به تحقیق در مورد جنایتهای اسرار آمیز او می کند و...